نام و پیشینۀ مصر باستان در منابع تاریخی

مصر از نظر لغوی به معنای «شهر» است، زبان شناسان و ادیبان آن را به معنای «حد» مرز،سرحد و… نیز معنا کرده اند[۱]. داریوش یکم (بزرگ، ۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد مسیح) در بند اول ، سطر ۳۳ کتیبۀ ی بزرگ بیستون در گزارشی دربارۀ رفتن کمبوجیه به مصر، آن سرزمین را «مودرایا»[۲]نام برده است[۳].همین زمام دار هخامنشی ،دربارۀ چگونگی ساختن کاخ شوش در کتیبه ای به همین نام و عنوان ،در سطر۴۱، از مصر به همان نام بالا «مودرایا» یاد کرده است[۴].وی مصر را در کنار سرزمین های دور ونزدیکی نام برده، که مصالح ساختمانی مورد نیاز را جهت ساختن کاخ شوش، از آنجا تأمین می کرده است. مودرایا از نام بسیار کهن آن در زبان های ایرانیان پیش از هخامنشی تحت عنوان «موذرایا»[۵] گرفته شده است[۶].در زبان آکادمی «میسیراآ»[۷] که شباهت زیادی با «موسرایا»[۸] در زبان سومری است برای مصر به کار برده شده است.در زبان عبری «میسرایم»[۹] و در زبان فنیقی «مودرا[۱۰] ، موذرا» است که یونانیان قدیم با ارتباط تنگاتنگی که با فنیقی ها به ویژه و با سومریان تا حدودی داشته اند، اقتباس کرده اند ، یونانیان واژۀ «موذرا»را با هیچ تغییری از فنیقی ها گرقته اند. در زبان هیتی ها (Hethiten)واژه«میزرا»[۱۱] و در زبان عربی قدیم «میصر» [۱۲] به کار می رفته است[۱۳]. واژه مصر منتسب به مصریان شباهت زیادی با نمونه های مصطلح بالا در میان اقوام ومردمان کهن شرقی ویونانی دارد واژه های (Egypt) در زبان انگلیسی و(Agypten) در زبان آلمانی به معنای «خاستگاه قبطیان» یا «سرزمین قبطی ها یا قبطی نشین » می باشد.عیلامی ها نیز با مصریان مناسبات تجاری داشته و از همان نام سومی فنیقی «موذرا» تقلید می کرده اند.

جغرافیادانان و مؤلفان فرهنگ لغات ودائره المعارف ها مصر را این گونه تعریف کرده اند:«سرزمین مصر شامل زمین های حوضۀ سفلای نیل در شمال شرقی افریقا و نیزشبه جزیرۀ سینا در شمال دریای احمر (سرخ) می باشد و محدود است از شمال به دریای مدیترانه ، از شرق به دریای سرخ ، از مغرب به کشور لیبی و ازجنوب به کشورسودان. مساحت آن تقریباً یک میلیون کیلومترمربع وجمعیت آن افزون بر چهل میلیون نفر است. بخش جنوبی مصر کم جمعیت و بخش مرکزی آن آباد و قسمت شمالی آن که مجاور دریای مدیترانه است، فوق العاده آباد و پرجمعیت است و علت زیادی جمعیت، وجود دریا و شاخه های مصبی رود بزرگ نیل است.آبادی و وجود جمعیت در خاک مصر تنها به خاطر وجود این رود پربرکت است، که خاک مصر را حاصلخیز و ثروتمند کرده است.رود نیل در ارتباط با مردم مصر و آب و هوا و بهره برداری از آن رود عظیم جهت کشت وزرع از هزاران سال پیش از میلاد مسیح ،اثر مهمی در زندگی مصریان داشته و تمدن عظیمی دراراضی دره این رود به وجود آمده است و قرن ها این تمدن پایدارو پویا بوده است.

حکومت کنونی مصر جمهوری و پایتخت آن قاهره[۱۴] در مصر سفلی است. شهر های مهم آن اسکندریه، پرت سعید در کنار دریای مدیترانه و از مراکز صنعتی آن محلهالکبری و منصوره است. مصر کشوری است کشاورزی و کشت پنبه، برنج،نیشکر، غلات و میوه در درۀ نیل رایج است. پنبۀ مصر از مرغوب ترین انواع پنبۀ جهان و در واقع ثروت اساسی کشور مصر به شمار می آید. مهمترین رشتۀ صنایع مصر صنعت نساجی پنبه و صنایع شیمیایی می باشد.

در عهد کمبوجیه (کبوجیه)[۱۵] مصر به دست ایرانیان فتح شد و مدتها در عهد هخامنشیان مستعمرۀ ایران بود.سپس اسکندر مقدونی[۱۶] آن را گشود و بطالسه[۱۷] در آنجا حکومت کردند در زمان ساسانیان سرزمین مصر در دورۀ زمام داری خسرو دوم ملقب به پرویز[۱۸] (۵۹۰-۶۲۷میلادی ) به دست شاهین[۱۹] یا شهر براز (شهر وراز)[۲۰] سردار ایرانی در سال های ۶۱۵ و۶۱۶ میلادی مصر را به تصرف درآورد.پس از شکست خسرو پرویز از هر قل (هراکلیوس قیصربیزانس) مصر از تصرف ایران خارج شدوپس از چندی در سال ۲۴ هجری – قمری به دست مسلمانان گشوده شد و به ترتیب متوالیاً تابع خلفای راشدین، اموی، عباسی و فاطمی گردید.[۲۱]

رودخانه نیل طولانی ترین رودخانه در قارۀ افریقا است.این رود از دریاچۀ ویکتوریا که در زیر خط استوا[۲۲] و در ناحیه ای فوق العاده گرم و مرطوب قرار دارد ،سرچشمه می گیرد و از طرف شمال به منطقۀ گرم و استوایی وارد می شود .سطح آب این رود در فصول مختلف سال تغییر می کند وپس از آنکه آخرین شعبه های این رود به آن پیوستاز کشور نوبی[۲۳] که پیشینیان آن را اتیوبی[۲۴] می خواندند می گذرد. شش آبشار معروف نیل در این سرزمین تشکیل می شود .بخش سفلای نیل د ر سرزمین مصر جاری است واز درۀ باریکی که میان رشته کوه های غربی ولیبی واقع است،عبور کرده و وارد زمین های صاف و هموار می گردد و شاخه های[۲۵] متعددی تقسیم شده و به دریای مدیترانه[۲۶] می ریزد.طغیان رود نیل از ماه خرداد آغاز شده و در شهریور فروکش می کند.برخی از پژوهشگران و مصر شناسان این طغیان را بین ماه های تیر تا آبان نوشته اند .مردم نیل این طغیان را به خوبی احساس می کنند.آب رود نیل به هنگام طغیان از سطح طبیعی و عادی خود بالا آمده و از گل نرم حاصلخیزی اراضی پیرامون خود را می پوشاند و کمک قابل توجهی به افزایش محصولات مصریان می کند،در ماه های آذر و دی طغیان فروکش کرده آب به بستر طبیعی وپیشین خود بازمی گردد وکشت و زرع زمین درهمین موقع مناسب صورت می گیرد.

غیر از اراضی پیرامون رود نیل، بقیۀ خاک مصر بیابانی و از شن و سنگ است که بر اثر تابش مداوم اشعۀ خورشید بسیار گرم می باشد ودر پاره ای نقاط آن واحه هایی دیده می شود. به این ترتیب سرزمین مصر به وسیله ی دریاها و بیابان های خشک و سوزان ازسایر نواحی آباد و بارورجهان جدا شده و تنها در بخش شمال خاوری آن را شبه جزیرۀسینا[۲۷] که ناحیه ای خشک و کوهستانی ولی سرشار از مس و سنگ سماخ و فیروزه می با شد ،به آسیا می پیوندد.

مصریان باستان بر این باوربوده اند که طغیان رود نیل باید هر سال به موقع و در زمان متعارف آن که مصریان در انتظار آن نشسته اند به وقوع بپیونددو اگر این طغیان به موقع صورت نگیرد،خدایان مصر از جمله الهۀ نیل[۲۸] بر مصریان خشم گرفته اند و اگر طغیان عادی و طبیعی نیل صورت گرفت و مصریان در گل و لای های کرانۀ رود نیل بذرافشانی کردند و طغیان دیگری پس از بذرافشانی به وقوع پیوست، در این صورت خدایان به واقع بر مصریان خشمگین شده و مصریان باید در انتظار قحطی،خشکسالی ،تنگدستی و بیماری باشند.در صورت بروز چنین رویدادی مصریان قربانی های خونین و بی شمار به الهۀ نیل تقدیم می کنند تا آن الهه بر مصریان ترحم نموده و آنان را از گناهانی که مرتکب شده اند ببخشایندوعفو نماید…

در زبان پارسی باستان عصر هخامنشی به رود نیل «پیراوا»[۲۹] گقته می شده است و این نام از واژۀ «پیترو»[۳۰] در زبان مصریان «قبطیان» قدیم به معنای «رود بزرگ» گرفته شده است[۳۱].ازکهن ترین ایام رود نیل در داستان هاوافسانه ها جایگاه ویژه ای داشته و کرانۀنیل خاستگاه حماسه ها و شگفتی ها بوده است.در منابع تاریخی یونان،روم،بین النهرین،هندوجین در واقع به«سرزمین نیل»[۳۲] معروف بوده است،شکل گیری نخستین حکومت ها در کرانه ی نیل،کومن های زیستی به تدریج در مناطق حاصلخیزبه صورت مراکز زیستی وجمعیتی در آمده و با رونق گرفتن تولیدات کشاورزی و دامی،شهرک ها شکل گرقته اند.با گسترش شهر های کوچک و افزایش جمعیت،نوع حکومت نیز در سرزمین نیل تغییر کرد وبا روی کار آمدن فراعنه،[۳۳] این سرزمین به «سرزمین فراعنه» نیز در تاریخ معروق شده است.به خاطره موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی مصر ،از دیربازایجاد ارتباط و رفت و آمد با مصر به دشواری صورت می گرفته است.یونانیان کنجکاو کاوشگر همه در منابع تاریخی و نوشته هایشان به این مشکل اشاره کرده اند که مصر به آسانی قابل دسترسی نیست.سفر هرودت[۳۴] به مصر و ماندن در آنجا،به قول خودش خاطره انگیزترین مقطع زندگی این مورخ سفر کرده است.وی در تواریخ [۳۵] خود، باب ویژه ای را به مصر اختصاص داده و نام آن را به یونانی «کلام یا سخن مصر»[۳۶] به معنای مطالب و سخنانی پیرامون مصر و مصریان،گذاشته است.

هرودت (۴۸۵-۴۲۵پیش از میلاد) به چگونگی شکل گیری جامعۀ مصری و زندگی اقتصادی اجتماعی، فرهنگی و دینی مصریان علاقه مند بود و در حد اطلاعاتی که به دست می آورده است. به این موضوع مهم پرداخته و اطلاعات نسبتاً جامع و کاملی را در اختیار علاقه مندان به آثارش گذاشته است. پیش از هرودت نیز جهانگردان و مسافران از روی شنیده هایشان از بازرگانان فنیقی و سومری به وجود سرزمین مصر پی برده بودند، ولی کمتر کسی همانند هرودت قلم به دست و مشتاقانه در پی ثبت مشاهدات و شنیده هایش در مصر و درباره ی مصر بوده است . شاید همین اطلاعات و آگاهی ها که افراد ی مانند هرودت به یونان برده ،انگیزه،علاقه و جاذبه ایجاد کرد که دیگران نیز به این سرزمین سفر کرده و به تحقیقات دست بزنند، تقریباً همۀ مردمانی که با بین النهرین و به ویژه با فنیقی ها و سومریان ارتباط داشته اند ، با نام مصر،فرآورده های آن سرزمین و کم وبیش با حکومت، فرهنگ و اوضاع اجتماعی آن آشنایی پیدا کرده و این امر ناشی از علاقه و کنجکاوی مردم در روزگاران باستان بوده است.

پلوتارک (Plutarchos ) که مدتی به پیشۀ کهانت معبد [۳۷] اشتغال داشته است برهمین اساس و با تکیه بر اطلاعاتی که افرادی، مانند هرودت به یادگار گذاشته بوده اند، به اقلیم نیل سفر کرده و مدتی نیز درآنجا به سر برده است. وی صرفاً به خاطر اینکه پیشۀ روحانیگری داشته است، فرصتی به دست آورد که با شماری از اندیشمندان و کاهنان معابد مصر آشنا شود و دربارۀ عقاید دینی و خدایان مصری اطلاعاتی به دست آورد. وی در همانجا با افسانۀ غم انگیز سرنوشت ازیریس[۳۸] که به « ازیریس مغروق»[۳۹] معروف است آشنا شد. (در مباحث آتی به این داستان حماسی- دینی مصر باستان خواهم پرداخت) و پس از بازگشت از سفر مصر، یافته ها و پژوهش ها و به ویژه یادادشت های مبتنی بر شنیده هایش را مورد مطالعۀ مجدد و سرانجام به رشتۀ تحریر در آورد. پلوتارک آورده است که این ازیریس بود که به مصریان کشت و زرع آموخت و آهن و به تیغ آن گاوآهن را به مصریان داد تا بتوانند زمین های پیرامون نیل را شخم زده و بذرافشانی کنند. او ازیریس را ولی نعمت مصریان می دانست.

برخلاف پاره ای نظریات که مصریان مردمانی منزوی بوده و به ایجاد ارتباط با مردمان دیگر بی علاقه بوده اند، سومریان در آثارشان مصریان را مردمانی خونگرم و پر تلاش به شمار آورده اند. سومریان خود به داشتن این گونه مناسبات که در راستای تجارت حاصل شده بود، افتخار می کرده اند، بدیهی است که مصریان نیز همین دیدگاه و موضع را برای سومر و سومریان قائل بوده اند. هم اکنون پژوهشگران در عرصه های پژوهشی به ویژه علوم تجربی، دانش های مصریان و سومریان و یافته های این دو مردم را در زمینه های ریاضیات، محاسبات، هندسه، معماری، پزشکی و به ویژه گیاهان داردیی با یکدیگر مقایسه کرده و مشترکات آنها را مورد بررسی قرار می دهند. در بسیاری از علوم مصریان و سومریان از یونانیان پیشرفته تر بوده و زودتر از آنها به بیشتر مباحث اساسی و کلیدی و به اصلاح ریشه ای علوم پرداخته و معماهایی را در این زمینه کشف و ثبت و ضبط کرده اند. در بررسی علوم وفنون مصریان در بخش های دیگر به این مهم خواهم پرداخت.

به هنگامی که یونانیان (مقدونیان) در سدۀ چهارم پیش از میلاد مسیح بر مصر مسلط شدند، یافته های علمی و مراکز فرهنگی آنان را نه تنها کمتر از همانند آن در یونان نیافتند، بلکه در برخی از موارد و زمینه ها، پیشرفت های مصریان را عمیقاً ستوده اند. یونانیان به واقع در امر معماری مصریان دچار شگفتی شده بودند و این شگفتی به جهان غیر یونانی نیز بروز کرد و تاکنون به قوت خود باقی است. بطالسه که پس از مرگ اسکندر مقدونی در سال ۳۲۳ پیش از میلاد مسیح با بطلمیوس یکم [۴۰] سلطه بر مصر را آغاز کردند، شماری از دانشمندان یونانی را به مصر برده و به موازات مکاتب آتن، مکاتبی را نیز در اسکندیه دایر کرده و علوم وفنون یونانی و مصری را درهم آمیختند و برخلاف آنچه در برخی موارد گفته شده است، یونانیان و یا به سخن دیگر نخستین بطالسه با دیدۀ احترام به دستاوردهای علمی، دینی و فرهنگی مصریان می نگریسنه اند. حرکت خدایان مصری و یونانی و آمیخته شدن آنان در مواردی با یکدیگر می رساند که یونانیان به عمق اعتقادات دینی مصریان واقف بوده و از اعمال و ارتکاب هرگونه بی احترامی به ان پایگاه های معنوی و اخلاقی مصریان، سخت پرهیز می کرده اند.

با ورود اسکندر مقدونی به مصر و ورود این فاتح سدۀ چهارم پیش از میلاد مسیح به معابد مصریان از جمله به معبد رع[۴۱] و ادای احترام نسبت به این خدایگونۀ بزرگ مصری که پرتوافشانی خورشید از طلوع تا هنگام غروب آفتاب در ارادۀ او بود، کاهنان این معبد اسکندر را «پسر رع»[۴۲] قلمداد کرده و پس از کمبوجیه دوم پسر و جانشین کوروش دوم ( بزرگ ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد مسیح)[۴۳] و داریوش یکم و سومین زمام دار بیگانه ای بود که به این افتخار نایل شد. ناگفته نماند که در طول تاریخ مصر باستان چه پیش از یافتن سلطه توسط ایرانیان (پارسیان) و یونانیان بر مصر و چه پس ازآن، هیچ فرعونی این افتخار را به دست نیاورده است که پسر رع شناخته شود. داریوش یکم پس از ورود به مصر به معبد این رب النوع بزرگ(رع) رفت و پیشاپیش صفوف کاهنان آن معبد ، مراسم عبادت را به جا آورد و پس از آن قربانی ارزشمندی تقدیم رع نمود.[۴۴] وی پس ازآن از معابد دیگری نیز درآن سرزمین دیدن کرد و مشکلات شان را دلسوزانه و مجدانه مورد بررسی قرار داد و با هزینۀ دولت هخامنشی دستور برطرف کردن آن را صادر کرد. گفتنی است که به هنگام ورود داریوش به مصر شماری معابد مصریان از زمان کمبوجیه زمام دار سلف داریوش دچار مشکلاتی شده بودند که داریوش از آن آگاهی یافته و بی درنگ در رفع آن کوشید.

به طور کلی کمتر جامعه ای در جهان باستان مصر و مصریان و پیشرفت های آنان را نستوده است. طالس (تالس)[۴۵] فیلسوف ریاضی دان، منجم و مهندس نظامی به اذعان خودش به مصر سفر کرده تا اطلاعات فلسفی خود را به وسیلۀ کاهنان معابد مصر به کمال برساند. بقراط[۴۶] پزشک یونانی هم عصر با اردشیر یکم (دراز دست ۴۵۶ تا ۴۲۴ پیش از میلاد مسیح) یونانیان را به واقع بینی دربارۀ مصریان فراخوانده وتأیید کرده است که دانش پزشکی مصریان ، هزار سال از یونانیان جلوتر و پیشرفته تر است.[۴۷]

 

پانوشته ها :


[۱] .معین،محمد،فرهنگ معین،جلد ۳ ،ص۴۱۷۰ .

۲. mudraya. CHB. cl. Altpers. S.133

۳ .Brandenstein, W.T Mayrhofer, M. HB. S. 84

۴. A.a.O.S.87 5. Muzraya.

۶ .A.a.O.S.133 7. mi-sir-a-a.

۸. Musraya

۹. Misrayem (miqrayim) Hoffimaum / Kar: Handbuch der Orientalisti, 3.

۱۰. Nudra / Mudra.

۱۱. Mizra

۱۲. Misr

۱۳. A.a.O.S.133

[۱۴] . Kairo

[۱۵] . به یونانیKabujiya (Kambyses =

[۱۶] . Alexander der Makedonier.

[۱۷] . Ptolemaer.

[۱۸] . Khosrow II. (590-627 n.Ch.)

[۱۹] . Sahin.

[۲۰] . Sahar- boraz. Sahar- Voraz.

[۲۱] . معین، محمد پیشین جلد۶، ص ۱۹۸۹ و جلد ۵، ص ۹۳۸ و ۲-۹۴۱.

[۲۲] . Aquator

[۲۳] . Nubien

[۲۴] . (هم اکنون این کشور حبشه نام داردAthyopien (

[۲۵] . Delta (Nil-Delta)

[۲۶] . Mittelmeer

[۲۷] . Sinaii- Halbinsel

[۲۸] . Nil- Gotten (Nil- Godness)

[۲۹] . Pirava

[۳۰] .(پئیترو= itrw ُPi-itrw (p

[۳۱] . A.a.O.S.140 t.Benveniste/Emil, BSL, 47 (1951-paris) S.45

[۳۲] . Nilland

[۳۳] . Pharaonen

[۳۴] . Herodotus (485-425 v.ch.)

[۳۵] . Historien

[۳۶] . Das agyptische Logos

[۳۷] . Priester

[۳۸] . Osiris

[۳۹] . Der ertrunkene Osiris

[۴۰] . به یونانی « رهاننده»Ptolemaios . I.(Soter =

[۴۱] . Tempel. – ُRa

[۴۲] . Sohn. – ُRa

[۴۳] . Kyros II. (559-529 v.Ch.)

[۴۴] . خدادادیان، اردشیر: تاریخ ایران باستان، جلد ۱ انتشارات سخن، ۱۳۸۳، مبحث ساسی دینی هخامنشیان.

[۴۵] . Thalis

[۴۶] . Hippokrates

[۴۷] . خدادیان، اردشیر: پیشین مبحث علوم و فنون وهلنیسم در مصر (جلد اول) سلوکیان.

 

منبع نگاره :

  1. عنوان کتاب : تاریخ مصر باستان
  2. نویسنده : اردشیر خدادادیان
  3. مشخصات نشر :تهران، سخن، ۱۳۸۸
  4. مشخصات نشر الکترونیکی : : مصر باستان، تاریخ ما ۱۳۸۹

 

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها