سیاست، زندگی اقتصادی و تمدن و فرهنگ مصر

حیات سیاسی و تحولات اقتصادی و اوضاع اجتماعی مصر در سلسلۀ هجدهم به عملکرد فراعنۀ این دوره و بی تردید به اجرای سیاست توسعه طلبانۀ آنان بستگی داشت. نخستین جنگ های پیروزمندانۀ کامس و آموزیس مصریان را به ادامۀ لشکرکشی های بزرگ و کوچک امیدوار و مطمئن کرده بود. زمام داران تب بسیاری از جنگ هایشان را تحت عنوان «جنگ های رهایی بخش» در پیش می گرفته و در خارج از مصر انجام می داده اند.

این دسته از فراعنه به این بهانه که مردمان فلسطین، لیبی، حبشه، سوریه و … از جور و ستم زمام دارانشان به تنگ آمده اند، برای رهایی آنان به این سرزمین ها اردوکشی می کرده اند. برخی از فراعنۀ مزبورپس از پیروزی بر دشمن اعلام می داشته اند که فقط سران حکومتی سرزمین های مغلوب باید مجازات شوند، و به شهروندان کاری نداشته اند، ولی غنائم و اموال همین مردم را با خود به مصر می برده اند. در بخش های شمالی و جنوبی همسایگان مصر در موقعیتی نبوده اند که دولتی نیرومند را تشکیل داده و در برابر تهاجمات و تجاوزات مصریان ایستادگی کنند. فراعنۀ مصر در اثر حملات پی در پی خود به قلمرو همسایگان شان، اعتماد به نفس را از آنان سلب می کردند که آنها توان سازمان دهی نیروی منظم و دولت مقتدر را نداشته اند. مصریان پیوسته در صدد برنامه ریزی های نظامی و به اجرا درآوردن حملاتشان بوده اند. در دورۀ زمام داری شماری از فراعنۀ جنگ طلب و سیطره جو، تمام طول حکومت آنها در جنگ سپری می شده است. سپاهیان  مصر پیوسته در حال آماده باش به سر می برده اند. چنین سیاست جنگی مصریان کرانه های نیل را به صورت پادگان های نظامی در آورده بود. از زمانی که شماری از فراعنه به این فکر افتاده بودند که مصر باید دارای ارتش دائمی باشد و دیگر وابستگی به  نیروی های محلی و چریکی برای اجرای جنگ سود در بر ندارد، هزینه های جنگی  مصریان افزایش یافت و تأمین آن را تنها به وسیلۀ جنگ و آوردن غنائم ممکن می دانستند. در مقاطعی از تاریخ عهد میانه و عهد جدید مصر، این احساس در فراعنۀ  سیطره طلب به وجود می آمد که ارتش مصر برای فتح چند سرزمین به صورت پی در پی توانایی ندارد، لذا باید موقتاً و تا پایان جنگ از نیروهای داوطلب محلی نیز استفاده کرد و جوانان را برای جنگ آموزش داد و مسلح نمود. هرگاه مصریان همانند دورۀ آهمس یکم که با چندین مشکل داخلی و نیز برنامه های جنگی برون مرزی مواجه بودند، به طریق بالا عمل می کردند. آهمس بیرون راندن هیکسوس ها را در اولویت قرار داد تا مصر را از وجود آنان پاکسازی کرده و امنیت را در کشور برقرار کند تا سپس بتواند به جنگ های برون مرزی و دست یابی به فتوحات و کسب غنائم بپردازد. به این موضوع و عملکرد آهمس یکم  در صفحات پیشین به تفصیل اشاره شد.

ارتش مصر پس از خروج هیکسوس ها از توان رزمی و دفاعی قابل توجهی برخوردار شد، زیرا هیکسوس ها اسب را برای مصریان به ارمغان آورده بودند و تکنیک ارابه سازی و استفاده از ارابه های جنگی را نیز مصریان از حوریان[۱]  فرا گرفتند. فرمانروایان حوری در سرزمین های فلسطینی نشین حکمرایی داشته و از زمان های گذشتۀ بسیار دور دارای توان رزمی قابل توجهی در سایۀ استفاده از ارابه های جنگی بوده اند . مصریان به خوبی از عهدۀ پرورش اسب برآمده و به زودی توانستند رسته های سواره نظام را در ارتش خود سازمان دهی کنند. اوج این پیشرفت نظامی در دورۀ زمام داری توتموزیس یکم (توتمس یکم) در تاریخ مصریان ثبت شده است. در لشکر کشی های توتموزیس سوم تنها رستۀ سواره نظام بود که پیروزی های درخشان را به ارمغان می آورد. آنچه مصریان در طول تاریخ نظامی خود داشته اند. بخشی موروثی و بخشی اقتباسی است. گفتنی است که مصریان در تکمیل سازمان های دفاعی – رزمی خود سخت علاقه مند و کوشا بوده اند[۲] .

مصریان در نیروی دریایی خود دارای کشتی های نفربر و آذوقه بر بوده اند. این گونه کشتی های جنگی از کشتی های تجارتی محکم تر و بزرگ بوده اند. سربازان و افسران مصری با قایق های کوچک نفر بر در دریا رفت و آمد می کرده اند. ناوگان دریایی مصریان در هر زمان پیشرفته و موفق بوده است. سربازان پیاده نظام در گروه ها و دسته های کوچک و بزرگ سازمان دهی شده و هنگام بروز جنگ در کوچه ها، خیابان ها کرانه های رودخانه ها و دریاها و پادگان ها به مشق نظامی پرداخته و تمرینات لازم را پشت سر می گذاشته اند. فرماندهان ناوگان ها، نیروی دریایی، ارابه رانی و پیاده نظام از سوی شخص فرعون وقت انتخاب می شده است. ارابه رانان بیشتر از اشراف و ثروتمندان بوده و با پرورش اسب آشنایی کامل داشته و دیگر فنون رزمی همانند تیر اندازی و سوار کاری را به خوبی می دانسته اند.

http://tarikhema.org/images/2012/10/egypt-ad.jpg

ارتقاء مقام و مرتبۀ نظامی در ارتش مصر وجود داشته و حتی افسران و ارابه رانان به مقام فرماندهی گارد دربار فرعون و مسئولیت اصطبل شاهی (آخور سالاری، میر آخوری) نیز می رسیده اند. فرعون مصر بر کار کلیۀ فرماندهان نظارت می کرد و این نظارت تنها متعلق به زمان جنگ نبود، البته این امر به هنگام بروز جنگ تشدید می شده است. از آنجائی که در دورۀ زمام داری توتموزیس سوم اوضاع داخلی مصر و رقابت بر سر قدرت و مقام فرعونی از هر زمان دیگر بحرانی تر و مسئله سازتر بوده است فرعون فوق نمایندگان ویژه ای در ارتش به کار گماشته بود که از بروز هر گونه توطئه و دسته بندی جلوگیری کنند. فرعون در عین حال ستون های ویژه ای از نظامیان در رسته های سواره نظام و پیاده نظام را پیوسته به حال آماده باش در پادگان های نزدیک کاخ شخصی خود نگه می داشته است، که در صورت بروزحادثه ای به فرمان او وارد عمل شده و توطئه ها را سرکوب و پیشرفت های مخالفان و دشمنان و مدعیان تاج و تخت را متوقف نمایند. این گروه از نظامیان افراد گارد شخصی فرعون بوده و از حقوق و امتیازات ویژه ای برخوردار و مورد احترام وی نیز بوده اند.

توتموزیس سوم قانون و قاعدۀ جدیدی را در ارتش مصر متداول کرد که تاکنون بی سابقه بوده است. بدین معنی که کسانی که در جنگ ها خدمات قابل توجهی انجام داده و تهور و شهامت آنها شایان توجه شخص فرعون بوده است و پیش از شرکت در جبهه های جنگ دارای مشاغل آزاد بوده اند، می توانسته اند پس از خاتمۀ جنگ به زندگی آزاد و غیر نظامی خود بازگشته و کماکان مشمول ارتقای مقام همانند نظامیان بشوند. این فبیل افراد که نظامیان آزاد به شمار می آمده اند، در فراخوانی های بعدی به هنگام بروز جنگ به مقام فرماندهی ستون های سواره، پیاده نظام و ارابه رانی  به خدمت می پرداخته اند. حقوق و مزایای انان در طول جنگ برابر و همانند افسران عالیمرتبۀ ارتش فرعون بوده است. اگر اندکی به گذشتۀ نه چندان دورتر از سلسلۀ هجدهم بازگردیم و رویداد های اواخر کار سلسلۀ هفدهم را مورد توجه قرار دهیم، ضرورت تصمیم گیری ها و اقدامات غیر منتظره و کم سابقۀ برخی از فراعنۀ سلسلۀ هجدهم برای ما روشن تر می شود و بهتر می توانیم  به علل و ریشه های این اقدامات به ویژه در سازمان دهی سپاه مصر، اصلاحات قوانین مدنی و مالیاتی و برخوردهای شدیدتر از گذشته با مخالفان حکومت فراعنه و کاهنان معابد، پی ببریم. مورخان عملکرد فراعنۀ سلسلۀ هجدهم را در برخی موارد شگفت آور تجزیه و تحلیل کرده اند.

در دورۀ زمام داری سلسلۀ هفدهم مصر در بخش جنوبی حکومت های پادشاهی کوچک و محلی شکل گرفته بودند. یکی از آنها حکومت کوش[۳]  بود که پایتخت آن بوهن[۴] نام داشت و در کرانۀ کاتاراکت [۵] قرار داشت. این سرزمین در زمام دار بودن سلسلۀ دوازدهم مصر زیر فرمان فرعون و متعلق به قلمرو او بوده است و در زمانی که مناسبات تجاری میان مصر و سرزمین نوبی برقرار بود، این منطقه جزئی از خاک مصر بوده است.  حتی  زمانی که هیکسوس ها مصر را در اشغال خود داشته اند، مصریان در این درۀ باریک انبارهای کالا داشته و مراکز تجاری و اطاق های بازرگانی دایر کرده بودند. با پایین رفتن شدید سطح آب رود نیل و کاسته شدن آب این رودخانه برای زمین های کشاورزی، بخش قابل توجهی از این زمین ها خشکیده شده و کشاورزان مصری آن مناطق را ترک گفته و قبایل مختلف که زیستگاه و خاستگاه اصلی آنها هنوز بر ما مجهول است، دراین مناطق سکنا گزیده بودند و دائماً بر جمعیت آنها افزوده می شده است. در واقع مردمان جدیدی جانشین بومیان قبطی شدند.

کاوش های باستان شناسان پژوهشگران را یه این نتیجه رسانده است که آیین تدفین و شیوه های ساختن قبور و دفن مردگان این گروه مردم با مصریان تفاوت داشته است. باستان شناسان  نمونه هایی از قبور باستانی سرزمین سودان[۶] را با مقابر این مردم شبیه دانسته اند. با گذشت زمان اهالی این قبایل فرهنگ سرزمین فرعون را پذیرفته و خود را با آن هماهنگ کردند[۷]. از این به بعد آداب و آیین  زندگی و دفن مردگان آنها همانند مصریان بوده است. این واقعیت  در کاوش های باستان شناسان دوره های بعد به خوبی مشخص شده است. هنگامی نیز به مقابر جدیدتری دست یافته اند که متعلق به دوره های زندگی این قبایل در کنار مصریان بوده است.

یکی دیگر از نشانه ها از روی برخی نقوش باقیمانده به دست آمده که قطعه قطعه شده، ولی با وجود این مورد مطالعه قرار گرفته اند ومحققان بطور تقریبی از محتوای آنها آگاه شده اند؛ می توان حدس زد که برخی از برجستگان اهل نوبی نیز زمانی در بوهن زمام دار بوده اند. بدیهی است که طرح نقوش و شیوۀ تعبیه و دیگر ویژگی آنها کاملاً مصری تشخیص داده شده است. باستان شناسان دانشگاه تگزاس دریافته اند که این منطقه از دیرباز در دست اقوام کوچ نشین بوده و نظامیان تب بدون اعمال زور یا هرگونه فشار آن را به تصرف خود درآورده و ضمیمۀ قلمرو خود کرده اند. این نظریه هر چند جدید است، ولی به وسیلۀ مصر شناسان و پژوهشگران تاریخ مصر پذیرفته شده است. سابقۀ آمدن لشکریان مصر به این منطقه به این صورت است که هنگامی که آموزیس فرعون مصر هیکسوس ها را دنبال می کرد تا آنان را از مصر بیرون براند، وارد بخش آسیاسی شد و با توسل به زور و به کارگیری سلاح های سنگین توانست به مناطق جنوبی  راه یابد و در آنجا برای خود پایگاهی تدارک ببیند. این گونه روایت شده است و اسناد تاریخی نیز آن را تأیید کرده اند که نخستین لشکرکشی این فرعون با موفقیت همراه نبود، زیرا یکی از فرمانروایان محلی که واقع رئیس یک قبیله بزرگ بود با قاطعیت در برابر سپاه فرعون ایستادگی کرد و آن را وادار به عقب نشینی نمود. فرعون وقت یعنی آمنوفیس یکم ناگزیر شد از آن منطقه صرف نظر کرده وسپاهیان خود را به سوی کوش هدایت کند.پیشتر آموزیس تأسیسات اداری در بوهن دایر کرده وقلمرو خود را تا ناحیۀ جزیرۀ سایی[۸]  گسترش داده بود. آمنوفیس یکم تلاش کرد تا مقداری طلا از آنجا به غنیمت بگیرد و در ناحیۀ سایی (جزیرۀ سایی) یادمان هایی[۹] را برجای گذاشت و مدت ها آنجا را محکم در دست خود نگه داشت.

توتموزیس وقتی زمام دار شد، به سوی جنوب پیشروی کرد، یعنی بیش از فرعون سلف خود توانست قلمرو خود را گسترش دهد.کتیبۀ سنگی بزرگی که در آنجا وجود دارد نشان می دهد که او مرزهای خود را تا ناحیۀ کورگوس[۱۰] گسترش داده است. از زمان آموزیس به بعد ادارۀ امور در دست یکی از فرمانداران منطقۀ جنوبی بود که همطراز با مقام یک ولیعهد یا پسر شاه[۱۱] بود. از زمان حکومت توتموزیس  چهارم به این فرمانروای کوش، «ولیعهد کوش» گفته می شده است. این سازمان اداری کوش کاملاً گسترش یافت و تکمیل گردید. کمانداران کوشی موظف بودند که از مرزهای کوش حفاظت کنند.

کاوشگران دریافته اند که ساختن قبور به سبک و شیوۀ پیشین از آغاز روی کار آمدن سلسلۀ هجدهم به تدریج به فراموشی سپرده شد از آنجائی که زندگی مردم آن منطقه به شرایط اقلیمی وجوی و میزان آب رود نیل وابسته بودند، با کاسته شدن از حجم آب این رود به تدریج گروه گروه مردم خانه و کاشانۀ خود را ترک کرده و به مناطقی رفته اند که مشکل آب رسانی برای کشتزارهای آنها وجود نداشته باشد. باقیماندۀ سکنۀ آن ناحیه در دورۀ فرعون توتموزیس دوم شورش کردند وفرعون به ستون های ویژۀ سرکوب کردن شورشیان دستور دارد تا آن منطقه را آرام کنند. این شورش ها چون از سازمان دهی معتبر و منظبط برخوردار نبودند، به راحتی سرکوب می شدند. فرمانروایان محلی بخش های حاصلخیز سرزمین نوبی و کوش را میان خود تقسیم کرده و برآن فرمانروا شده بودند. سه تن از این شاهزادگان شناسایی شده و در کتیبه های به دست آمده از آنان برده شده است. این امر موبوط  به زمانی است که کنترل مأموران فرعون براین ناحیه به سستی گراییده است.



[۱] . Hurriten

[۲] . Fischer  Weltgeschichte: A. a. O. S. 232

[۳] . Kusch

[۴] . Buhen

[۵] . Katarakt

[۶] . Sudan

[۷] . Fischer – Weltgeschichte, S. 233

[۸] . i) ُInsel sai (sa

[۹] .(جمع) Denkmaler

[۱۰] . Kurgos

[۱۱] . Konigssohn

منابع نوشتار :

  1. عنوان کتاب : تاریخ مصر باستان
  2. نویسنده : اردشیر خدادادیان
  3. مشخصات نشر :تهران، سخن، ۱۳۸۸
  4. مشخصات نشر الکترونیکی : مصر باستان، تاریخ ما، اِنی کاظمی ۱۳۹۱
عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها